معرفی 10 تا از برترین بازیهای اینسومنیاک گیمز شامل مرد عنکبوتی مارول، رچت و کلنک و سانست اوردرایو. بررسی ویژگیهای منحصر به فرد هر بازی و دلایل موفقیت آنها.
اینسومنیاک گیمز (Insomniac Games) در طول سالها عناوین شگفتانگیزی خلق کرده است! از ماجراجوییهای خیرهکننده مرد عنکبوتی تا پلتفرمرهای بین کهکشانی، ما برترین بازیها از این توسعهدهنده افسانهای را به شما معرفی میکنیم. آماده باشید برای یک سفر نوستالژیک از برخی از نوآورانهترین و هیجانانگیزترین بازیها در کاتالوگ شگفتانگیز آنها! لیست ما شامل عناوین محبوبی مانند مرد عنکبوتی مارول، رچت و کلنک: ریفت آپارت، سان ست اوردرایو و اسپایرو: سال اژدها است!
«دیسراپتور» (Disruptor) (۱۹۹۶)

در اواسط تا اواخر دهه 90، صنعت بازیهای ویدئویی از الگوی «دووم» (DOOM) شرکت id Software برای شوترهای اول شخص پیروی میکرد. اینسومنیاک هم از این قاعده مستثنی نبود و «دیسراپتور» عنوان debut (معرفی) آنها بود. اما این به سادگی یک «دووم» دیگر نبود. با اینکه کنترلها شبیه به آن بود، در نبرد کاملاً متفاوت بود.
علاوه بر سلاحهای شما، قدرتهای سایونیک (Psionic powers) و قدرتهای افزایشی وجود داشتند که هر زمان نیاز داشتید در اختیارتان بودند (به شرطی که امتیاز کافی داشتید). با استفاده از صاعقه دشمنان را بزنید، خود را درمان کنید و آتش ورودی را مسدود کنید. هر چیزی که برای پیروزی در نبرد نیاز دارید، در آنجا وجود دارد و واقعاً حس خوبی دارد که مثل یک ارتش یک نفره از میدان نبرد بیرون بیایید.
«مرد عنکبوتی مارول: مایلز مورالز» (Marvel’s Spider-Man: Miles Morales) (۲۰۲۰)

ما میپذیریم که داستان این بازی شاید به قوت داستان نسخه قبلی نباشد، اما «مرد عنکبوتی: مایلز مورالز» یکی از بهترین بازیهایی است که اینسومنیاک تا به حال منتشر کرده است. استودیو میتوانست به سادگی یک مرد عنکبوتی دیگر با چند گجت متفاوت از پیتر (Petar) به ما ارائه کند.
به جای آن، ما یک مکانیسم کاملاً جدید با قدرتهای ونوم گرفتیم که به طور بنیادی نحوه حرکت ما در مبارزه را تغییر داد. این نوعی حالت تمرکز متفاوت نسبت به بازی قبلی بود که کمی بیشتر بر اساس ریتم بود، مانند «بتمن: آرکهام» (Batman: Arkham). همچنین، هرچند داستان به خوبی نوشته نشده بود، ما همیشه ممکن است یک بازی متمرکزتر را نسبت به چیزی که با بینهایت زینتآلات همراه است، ترجیح دهیم.
«رچت و کلنک: ریفت آپارت» (Ratchet & Clank: Rift Apart) (۲۰۲۱)

انتظارات زیادی از «ریفت آپارت» وجود داشت زیرا این اولین ورودی اصلی در این فرانچایز بود که از «Into the Nexus» در سال ۲۰۱۳ دیده بودیم. ما دروغ نمیگوییم – مراسم راهاندازی میتوانست کمی روانتر باشد زیرا ما با مشکلات انیمیشن مواجه شدیم، اما هیچکدام از این مشکلات بازی را شکسته نمیکند.
با این حال، این بازی به یکی از سه بازی برتر این فرانچایز تبدیل شد! «ریفت آپارت» به قدری خلاقانه بود و سلاحهای خندهدارش این امکان را برای شما فراهم میکرد که با یک «Drillhound» تمام چیزها را منفجر کنید، دشمنان را با «Pixelizer» به 16 بیت تبدیل کنید یا حتی آنها را با تبدیل به شکل هرس شده یخ بزنید. هرگز به این سرعت بین سلاحها پیوند نمیخوردیم تا هرچه بیشتری از هرج و مرج تولید کنیم که PS5 میتواند handle کند!
«آواز ژرفا» (Song of the Deep) (۲۰۱۶)

هنگام بحث در مورد بهترین بازیهای اینسومنیاک، بسیاری از مردم اغلب «آواز ژرفا» را فراموش میکنند. این موضوع قابل درک است زیرا این بازی تنها به عنوان انحصاری گیماستاپ (GameStop) منتشر شد که باعث شد تعداد بسیار کمی از مردم حتی از وجود آن مطلع شوند.
با این حال، «آواز ژرفا» یک ماجراجویی داستانی زیبا و کوچک است که هر علاقمند به پلیاستیشن باید از آن دیدن کند. زیر دریایی مری (Merryn) را هدایت کنید در حالی که او اثری از داستانهای زیر آب پدرش را کشف میکند و در عین حال ارتقاهایی پیدا میکند تا بتواند بیشتر و بیشتر از آبهای تاریک را کشف کند. داستانش لمسی، طراحی دنیایش جذاب و گیمپلیاش هیجانانگیز است. «آواز ژرفا» یکی از این موارد نادر غیر از پلیاستیشن است که نشاندهنده توانایی اینسومنیاک در ایجاد عناوین کوچکتر است که هنوز هم حجم بالایی از گیمپلی و داستان را در خود جای میدهند.
«رچت و کلنک: آپ یور آرسنال» (Ratchet & Clank: Up Your Arsenal) (۲۰۰۴)

عدم اشاره به «آپ یور آرسنال» پس از تحسین و معرفی «ریفت آپارت» ظلم خواهد بود. ما برای دو بازی اول این سری احساس خاصی داریم، اما «آپ یور آرسنال» جایی بود که این سری فرمول بینقص خود را پیدا کرد. اینجا کنترلها به میزان تولید حداکثری هر بازی PS2 محکم بود و سلاحها و جلوههای بصری کنسول را به نهایت خود فشار میدادند. علاوه بر این، این بازی جایی بود که ما شخصیت منفی خندهدار معروف سری، دکتر نفریوس (Doctor Nefarious) را دریافت کردیم. آیا حتی نیازی هست که بگوییم چقدر بخش چند نفره (Multiplayer) بازی لذتبخش بود، حتی با باتها؟
«سانست اوردرایو» (Sunset Overdrive) (۲۰۱۴)

تقریباً غیرقابل باور است که ما یک بازی اینسومنیاک را به عنوان انحصاری Xbox دریافت کردیم. متاسفانه، به علت عملکرد تجاری ضعیف Xbox One و بازاریابی ضعیف این بازی، به نظر میرسد که افراد زیادی «سانست اوردرایو» را عادلانه محک نمیزنند.
بهترین راه برای توصیف این بازی این است که فکر کنید اگر «رچت اند کلنک» بر حرکات ریلی و نمایشهایش تمرکز بیشتری بر روی پلتفرمینگ سنتی گذاشته باشد، اینطور خواهد بود. همچنان سلاحهای بینظیر برای استفاده وجود دارد، اما در نهایت، میزان لذت شما از بازی به اینکه چقدر خوب میتوانید حرکات و مانورهای خود را اجرا کنید بستگی دارد. و به ما اعتماد کنید، وقتی شروع به کشف راههای جدیدی برای حرکت میکنید و نحوه شلیکتان عالی به نظر میرسد، «سانست اوردرایو» شما را برای چند ساعت مشغول نگه خواهد داشت.
«اسپایرو: سال اژدها» (Spyro: Year of the Dragon) (۲۰۰۰)

بیایید، فکر نمیکردید که اسپایرو قدیمی را فراموش خواهیم کرد، مگه نه؟ ما به «اسپایرو: اژدها» بخاطر نوآوریهای فنیاش و «اسپایرو ۲» بخاطر بهبودهای گیمپلیاش اعتبار میدهیم. اما «سال اژدها» یک ترکیب زیبا از هر دو جنبه بود. اولاً، اینسومنیاک جزئیات بیشتری در بافتها بین مدلهای شخصیت و محیطها ارائه داد، در حالی که تِمهای جدیدی برای مراحل معرفی کرد. سپس، شخصیتهای قابل بازی مختلف وجود داشتند که راههای جدیدی را برای بازی ارائه میکردند که شامل پلتفرمینگ عمودی، مبارزه هوایی و مکانیکهای تیراندازی میشد. و بهترین بخش این است که هیچ مشکلی با هیچ واگن یا شیمیدانی که دیوانهوار وارد خطر میشود، وجود ندارد. فقط جمعآوری کنید، کاوش کنید و لذت ببرید!
«مقاومت ۳» (Resistance 3) (۲۰۱۱)

و البته، اگر به یک بازی «مقاومت» اشاره نکنیم، باز هم کوتاهی کردهایم. و اگرچه این ممکن است برای برخی یک انتخاب خستهکننده باشد، اما سخت است بگوییم که هیچ بازی دیگری در این فرانچایز بهتر از «مقاومت ۳» نیست. به واقعیت، در مقایسه با دو بازی قبلی خیلی تفاوتی در گیمپلی وجود ندارد، اما اضافه شدن خطرات محیطی و سلاحهای جدید به اندازه کافی ما را سرگرم نگهداشت. از نظر داستان… واقعاً داستان فوقالعادهای دارد! ما نمیخواهیم خیلی از آن را اسپویل کنیم با اینکه این بازی چقدر قدیمی است، اما اگر شما از بازیهای شوتر اول شخص با داستانهای تاریک، محیطهای جذاب و بیگانههای باحال لذت میبردید، به خودتان بدهکارید که «مقاومت ۳» را بازی کنید.
«مرد عنکبوتی مارول» (Marvel’s Spider-Man) (۲۰۱۸)

وقتی خبر شد که اینسامنیاک در حال ساخت یک بازی مرد عنکبوتی است، هیچ شکی نداریم که این بازی قرار است چیزی کمتر از شگفتانگیز باشد. و بله، این بازی شگفتانگیز نبود – این بازی فوقالعادهی (SPECTACULAR) بود! این فقط یک کپی از کار «بتمن: آرکهام» نبود که بسیاری انتظار داشتند. این آرزوی هر طرفدار مرد عنکبوتی بود زیرا ما توانستیم در لباسهای مورد علاقهمان بچرخیم، از گجتهای متنوع لذت ببریم و با شناختهشدهترین دشمنان اسپایدرمن در طول داستان مبارزه کنیم. و با مدت زمان تقریبی بیست ساعت، این یک طول زمان کاملاً مناسب و خوب برای بازی بود، حتی با وجود چند موردی که مجبور بودیم به عنوان امجی (MJ) بازی کنیم.
«رچت و کلنک فیوچر: یک شکاف در زمان» (Ratchet & Clank Future: A Crack in Time) (۲۰۰۹)

صادقانه بگوییم، فکر نمیکنیم اینسومنیاک گیمز هرگز بتواند «یک شکاف در زمان» (A Crack in Time) را برتر کند. برای شروع، این احتمالاً اولین باری است که یک بازی در این فرانچایز واقعاً به نام «رچت و کلنک» زنده بوده زیرا هر دو قهرمان ما در داستانهای خودشان به عنوان شخصیتهای اصلی حضور دارند، هر کدام با مسائل خود در ارتباط با هویت و میراث خود سر و کار دارند و به داستان بسیار لمسی و دلنشینی میانجامد.
از نظر گیمپلی، شما یک نیمه را به اکشن انفجاری که از این سری انتظار داریم اختصاص دادهاید در حالی که نیمه کلنک (Clank) به مکانیکهای منحصر به فرد زمان سفر برای پلتفرمینگ معما اختصاص دارد. اینجا اینسومنیاک در خلاقیت و تأثیرگذاری خود در اوج بود (نه اینکه این موضوع تا به حال محو شده باشد) و دیدن اینکه این بازی در نهایت به PS5 پورت شده و به هیچ نهادی مربوط به پخش ابری وابسته نباشد، هدیهای خوشایند برای ما، برای این فرانچایز و برای اینسومنیاک خواهد بود.